ميخواهم تا هميشه برايم زنده باشئ تا هميشه . تو ديگر تنها نيستئ ، خانه ائ خواهم ساخت برايت ، از استخوانهايم برايش ستون واز پوستم برايش سقفئ ، قلبم را با برق شكاف ميان سينه هايت ميشكافم واز گرمئ خون رگهايم برائ شبهائ تاريك تنهايت آتشئ مئ افروزم وتا هميشه در كنارت ميسوزم تا هميشه .... ودر عوض فقط از تو ميخواهم گونه هائ خيسم را پاك كنئ
سلام ساراي عزيزم...
بابا دلم برات يه ذره شده...
ساراجونم خيلي قشنگ بود...
عزيز دلم عيدت مبارك...
التماس دعا...
بوووووووووووووووووووووووووووووووووس
سلاااااااااااااااااااااااااااام عزيز دلم. خوبي. مبااااااااااااااااااااااارك باشه وبلاگت. خيلي خوشحال شدم وقتي ديدمش. قربونت برم بازم بياي پيشم. جات خالي رفته بودم زيارت آقا. برات دعا كردم مخصووووووووووووووص
فدات...
فعلا...
باكسب اجازه ازصاحب وبلاگ ميخاستم بدونم نظرتون دزموزد اين شعرچيه؟چه احساسي بشماميده؟چون مادرمورداين موضوع يه باربابچه هابحث كرديم.
خوشحال ميشم به كافه مام بياين.